loading...

خط سوم | شمس تبریزی

تحلیل مسائل الهیاتی، ادبی، اجتماعی، ادیان و عرفان، با در نظر گرفتن احترام به تفکرات و بدور از تعصب. خط سوم مستقل بوده و تحلیل ها بر مبنای آراء حضرت شمس تبریزی و سایر عارفان از شریعتهای مختلف انجام می شود. تمام مقالاتی که درج شده اند تا لحظه درج به نظر صحیح بوده اند لیکن در علوم انسانی چیزی ثابت نیست و ممکن است تغییر کنند. لطفا شما هم چیزیی را بدون تفکر نپذیرید.

بازدید : 1301
دوشنبه 28 ارديبهشت 1399 زمان : 14:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خط سوم | شمس تبریزی

در نهایت به جایی می‌رسی که جنگیده‌‌‌ای و حالا نوبت خداست. خداوند لشگرها، خدای سپاهیان چنین می‌فرماید: « خداوند برای شما خواهد جنگید. شما فقط آرام باشید»[1] و «قطعا خدا سخت‌کیفر است»[2].

توکل:
هرگز نپندار که باید نشست و توکل کرد. توکل از زمان آغاز تصمیم همراه تلاش است اما وقتی که تمام تلاش خود را کردی و دیگر راهی نیست، فقط توکل است که باقی می‌ماند. به راستی که «هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است»[3] و «ناامیدم مکن از سابقه‌ی لطف ازل»[4] که این گناهی نابخشودنیست زیرا «به عاقبت به من آیی که مُنتهات منم».[5]


صبر:
صبر می‌کنم تا پیروزی خداوند را ببینم. «چون دلارام می‌زند شمشیر،سر ببازیم و رخ نگردانیم»[6] و «اوست نشسته در نظر،من به کجا نظر کنم؟»[7]حالا که تلاش کردم، زمان آن رسیده که صبر کنم و بنگرم به نبرد«خداوند ابراهیم،اسحاق و یعقوب»[8] و تدبیر را به خدایم واگذارم زیرا «چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم؟»[9] من از ابتدا تسلیم بودم و گفتم: «و الفت داد دلهای مؤمنان را، دلهایی که اگر تو با تمام ثروت روی زمین می‌خواستی میان آنها الفت دهی نتوانستی، لیکن خدا میان آنها الفت ایجاد کرد که او مقتدر و داناست»[10]

پایان:
آری «عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی»[11] و من از عهدی که بستم برنگردم و «مرا عهدیست با جانان»[12] اما همیشه خواهم گفت:«اگرچه دل به کسی داد جان ماست هنوز، به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز»[13] ولی هیچوقت دیر نیست:«بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست»[14]. این راه را پایانی نیست…

انتظار:
همیشه منتظر اشاره‌‌‌ای بودم که«چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد»[15] اما حالا می‌دانم «چرخ ار نگردد گرد دل،از بیخ و اصلش برکنم»[16]. آری شرط فقط دل است «که به یک دل دو دوست نتوان داشت»[17]. حالا وقت تاوان است و خواهم پرداخت اما تو نیز لطفی کن «تاوان مکش از کار ما، بستان گرو دستار ما»[18] و «خواهی بیا و ببخشا، خواهی برو و جفا کن»[19] و هنوز منتظر اشاره‌‌‌ای یا نشانه‌‌‌ای هستم تا ابد که «از ازل تا به ابد فرصت درویشان است»[20].

منابع:
[1] تورات،خروج ۱۴:۱۴
[2] قرآن،مائده ۹۸
[3] قرآن،طلاق ۳
[4] حافظ،غزل ۸۰
[5] مولانا،دیوان شمس،غزل ۱۷۲۵
[6] سعدی،غزل ۴۳۹
[7] مولانا،دیوان شمس،غزل ۱۴۰۳
[8] تورات،خروج ۳:۶
[9] حافظ،غزل ۳۴۷
[10] قرآن،انفال ۶۳
[11] سعدی،غزل ۵۰۹
[12] حافظ،غزل ۳۲۷
[13] سعدی،ملحقات،تکه ۱۶
[14] سعدی،غزل ۱۰۹
[15] حافظ،غزل ۳۰۱
[16] مولانا،دیوان شمس،غزل ۱۳۷۵
[17] سعدی،غزل ۵۱۵
[18] مولانا،دیوان شمس،غزل ۲
[19] مولانا،دیوان شمس،غزل ۲۰۳۹
[20] حافظ،غزل ۴۹

بازدید : 1211
دوشنبه 28 ارديبهشت 1399 زمان : 14:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خط سوم | شمس تبریزی

تا حالا دقت کرده اید که ما چقدر مردمی‌سیاست زده ایم؟ بیاییم به داستان سحر خدایاری یا دختر آبی از نگاه اصول بنگریم. بقول مولانا: خدای را جو در سیاست عالم

مسئله:
آیا دقت کرده اید که در مملکت ما به محض بروز هر اتفاقی سلبریتی ، فوتبالیست ، اینفلوئنسر و بازیگر‌ها به اظهار نظر میپردازند؟ ناخودآگاه به یاد جمله برتراند راسل افتادم که میگفت: مشکل دنیا این است که احمق‌ها کاملاً به خود یقین دارند در حالیکه دانایان سرشار از شک و تردیدند! همین روزهاست که تیدا هم به ما راهکاری نوین بدهد و چون گرفتن راهکار از تیداها را مصلحت ندیدم، شروع به تحقیق کردم.

تحقیق:
در جریان تحقیقاتم به خانمی‌با نام آیسان احتشامی‌برخوردم که در پیج اینستاگرام خود فریاد می‌زد من زنده هستم!اما عکسهای او با نام سحر خدایاری یا همان دخترآبی دست به دست میشد. در ابتدا شک کردم اما بعد از دیدن پستهای او، متوجه شدم که عکسها مربوط حضور چهار سال پیش او در استادیوم است و یک پیج جدید نیست.و همین باعث شد نظرم جلب شود. امروز دیدم که مراسم هفتم سحر در روستایی از توابع چهارمحال و بختیاری برگزار می‌شود. پس چرا امروز گفتند که او مرده است؟

نتیجه:
من از این تحقیق دو نتیجه گرفتم: اول آنکه من نمی‌دانم که چنین اتفاقی رخ داده باشد. ثانیا: گروهی را می‌بینم که عاقلانه بعد از عاشورا و با منافع سیاسی، قصد ایجاد موج اجتماعی را بوسیله‌ی تصاویر دروغ دارند. به راستی تا چه زمانی قرار است احساسات پاک مردم اینگونه به بازی گرفته شود؟

خدای را جو در سیاست عالم!
در ابتدا باید بگویم که من برای این خانم اگر چنین اتفاقی رخ داده باشد آرزوی مغفرت می‌کنم اما با دروغ نمی‌توان حقوق از دست رفته را باز یافت. هرگز نمی‌توان از یک نطفه حرام، توقع حلالزاده را داشت و دروغ همان نطفه حرام است. آری حقوق بسیاری ممکن است ضایع شود اما آیا از مسیری غلط می‌توان به نتیجه‌‌‌ای درست رسید؟ اصلا یک بار با خودتان فکر کنید که آیا مهمترین دغدغه جامعه‌ی ما حضور زنان در استادیوم است؟ با این تفکر است که به راحتی به هر سو برده می‌شویم و برای آتش سودجویان هیزم خواهیم بود و ما از برون در شده مغرور صد فریب! .

حاشیه:
جالب است که امروز بعد از مواجهه با موضوع، دو استوری گذاشتم و توضیحی مختصر داده و گفتم بدلیل آنکه نمی‌خواهم در ترویج دروغ سهیم باشم، در این حرکت شرکت نمی‌کنم. اما عجیب است که در زمانی کوتاه، استوری‌های من ریپورت شد! به راستی خط سوم اینقدر برای سودجویان خطرناک است؟ اگر اینطور باشد به وظیفه ام عمل کرده ام.

بازدید : 982
دوشنبه 28 ارديبهشت 1399 زمان : 14:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خط سوم | شمس تبریزی

شاید برای شما رخ نداده باشد که شبی را گرسنه خوابیده باشید. شاید هم معنی گرسنگی کودکان و شرمندگی والدین را درک کنید. این همان حسی است که آقازاده‌ها و وزرای میلیاردی درک نمی‌کنند. چگونه از کسی که حتی به این موضوع فکر نکرده است، انتظار رسیدگی داشته باشیم؟ من مردمی‌را از جنس شما می‌شناسم که امشب هم مثل بسیاری از شبها گرسنه اند.

خوب به یاد دارم که وقتی در یک گروه جهادی گفتم که هموطنانم از سایر اقلیت‌ها هم قصد کمک دارند، چه برخوردی داشتند. فراموش نمی‌کنم که گروهی قصد داشت فقط به هموطنانی که با اعتقادشان سازگاری داشتند غذا بدهند و پشت دیوار آشپزخانه، خانواده‌‌‌ای گرسنه ماند. آنگاه بود که خط سوم فارغ از هر تفکر و آیینی فریاد زد «ای خداجویان اینجا انسان گرسنه است! انسانیت کجاست؟» و کمکها از هر سو سرازیر شد. آری بقول مولانا: ملت عشق از همه دینها جداست، عاشقان را ملت و مذهب خداست.

ای خداجویان، من مردمی‌را می‌شناسم که توان پرداخت پول نان را هم ندارند! و حالا زمان آن است که نان دهیاز بهر حق تا او نانتان دهد . در این مناطق محروم نانوایی‌هایی را شناسایی کرده ام که بتوان پخت نان یک روز را با قیمتی پایین از ایشان خرید تا گرسنگان را سیر کند. شاید باورتان نشود که با چه رقم‌هایی می‌توان انسانها را سیر کرد و نیازی به ارقام چندهزار میلیاردی نیست و داد از دست خواص!

در یکی از مناطق پدری را دیدم که گوشت را نمی‌گرفت و می‌گفت: فرزندم اگر گوشت بخورد، مزه‌ی گوشت را می‌فهمد و بعدا باز هم می‌خواهد. حالا زمان آن است که کودکی سیر بخوابد و پدری شرمنده نباشد و مادری غصه نخورد و دختری از شدت فقر … . خط سوم نه سیاست می‌شناسد نه سیاستمدار بلکه شکم‌های گرسنه را می‌بیند. صوفی انسان را فارق از هر اعتقاد و ایدئولوژی می‌شناسد! ممکن است خودشان ندانند اما مسلمان و مسیحی یهودی و شیعه و سنی و بیخدا همه به یک اندازه انسانند! میزان کمک اصلا اهمیتی ندارد و چه کم باشد و چه زیاد، جان، آبرو و ناموس کسی را حفظ خواهد کرد. این کمکها در زمینه تامین نان و غیره صرف خواهد شد و گزارش هزینه در همین پیج مثل گذشته اعلام می‌شود. خواهش می‌کنم این پیام را که به شما رسید نشر دهید تا نانوایی‌های بیشتری را اجاره کنیم.

بقول نظامی:
ماییم و نوای بی نوایی.
بسم اله اگر حریف مایی.

بازدید : 1435
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 18:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خط سوم | شمس تبریزی

چند روزی هست که مجددا به مطالعه کتاب مقدس هندوئیسم خصوصا اوپانیشادها می‌پردازم. امروز به عبارتی برخوردم که جرقه‌‌‌ای در ذهنم زد. کسی که آرزو می‌کند، بیشتر از آن را بدست نمی‌آورد. این عبارت فوق العاده مهم است.

چالش آرزو:
می‌دانیم که آرزو زاییده‌ی ذهن یا نفس است که در تفکر هندو، اتمن نامیده می‌شود. آرزو را می‌توان تبلور نیازهای دست نیافتنی انسان در ذهن او دانست بنابراین به نوعی می‌توان گفت: آرزو خواسته‌ی دست نیافتنی ذهن انسان است و حالا بیندیشید که بقول مولانا: هر چیز که در جستن آنی آنی. تا وقتی که به دنبال آرزوهای خود باشیم، چیزی بیشتر از فهم انسانی نخواهیم یافت. شاید من اولین کسی باشم که بگویم: آرزو کنید اما به دنبال آرزوهای خود نباشید و خدای برآورنده آرزوهایتان را نپرستید! بلکه بگذارید او برایتان آرزو کند. آرزوهای یک ذهن الهی بهتر از چیزیست که می‌پندارید!و بقول حافظ: خداوندا مرا آن ده که آن به. می‌دانم که هضم این مطلب کمی‌سخت است. شما با گفتاری مواجه شده اید که تمام زیرمایه‌های فکری و علایقتان را به چالش می‌طلبد. می‌دانم که اکثر انسانها نمی‌توانند تا این حد، تسلیم باشند اما بقول شمس تبریزی : چون گفتنی باشد و همه عالم از ریشم درآویزند که مگر نگویم،حتی بعد از هزار سال،این سخن بدان کس برسد که من خواسته باشم!و حالا این سخن به شما رسید. حالا نوبت شماست. عرصه‌ی سخن بس تنگ است،عرصه‌ی معنی بس فراخ است. از سخن پیشتر آ،تا فراخی بینی و عرصه بینی!

هندوئیسم:
بیاییم خود برتر بینی را کنار بگذاریم و به نتیجه تجربیات دیگران هم نگاهی بیندازیم. تفکر هندوئیسم با قدمتی ۵۵۰۰ ساله را باید یکی از قدیمی‌ترین اعتقادات انسانها دانست که هنوز هم برای بسیاری راهگشاست. هندوئیسم با عبور از مراحل چندخدایی، در اوپانیشادها به بلوغ فکری رسیده و ریشه‌ی همه چیز را برهما می‌داند. این جهشی عظیم به سمت توحید و یگانه پرستی است. ریشه‌ی هندوئیسم نامشخص است و نمی‌توان کسی را بعنوان نبی برای آن مشخص کرد بلکه مجموعه‌‌‌ای از الهامات به افراد مختلف را می‌شود زیرمایه تشکیل آن دانست. با این وجود،چنانچه کسی اوپانیشادها را بخواند، به وضوح متوجه می‌شود که این نوشته‌ها زاییده ذهن یک انسان نیست و شباهت بسیاری به مکاشفه دارد. اصلی ترین مبحث در کل اوپانیشادها، وحدت وجود و چگونگی دست یابی به آن است.

بقول شیخ بهایی:

یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید

بازدید : 1218
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 18:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خط سوم | شمس تبریزی

چند روز پیش در استوری‌ها سوالی را مطرح کردم: چگونه می‌شود بدون برخورد چیزی به طبل، از آن صدا در آورد؟ جالب است که پاسخ همه اشتباه بود و من امروز می‌خواهم جواب آنرا به شما بگویم.

جواب:
در بین جوابها، به نکات بسیار جالبی برخوردم مثلا دوستی به اثبات قوانین فیزیک و حتی کوانتوم پرداخت و بسیاری از دوستان گفتند نمی‌شود و برخی پرسیدند که مگر می‌شود؟ جواب این است که می‌شود. فقط باید خود طبل به چیزی بخورد!این جواب بسیار ساده بود اما کسی به آن دست نیافت اما چرا؟

قالب‌ها:
تا حالا دقت کرده اید که ما چقدر تابع قالب‌های ذهنی و آموخته‌ها هستیم؟ این سوال را یک کودک ۶ ساله می‌توانست پاسخ دهد اما بسیاری از ما نتوانستیم. آن کودک می‌توانست چون به مدرسه نرفته بود و ذهنش قالب‌های ما را برای تفکر نیاموخته بود. آری بسیاری از رفتار ما بر اساس دانسته‌ها است و همین دانش است که مارا محدود کرده پس بیاییم از دانسته‌ها فاصله بگیریم و آزاد بیندیشیم.

کمدی الهی:
لابد با شنیدن این نام به یاد شاهکار دانته می‌افتید. اما این کمدی هم مانند همان دارای ساختاری تراژیک است. سوال این است: چگونه می‌خواهید با ذهنی مملو از دانسته‌ها به درک عشق خدا بپردازید؟!آیا فراموش کرده ایم که سنائی می‌گفت: عقل در کار عشق نابیناست! عاقلی کار بوعلی سیناست!چگونه می‌خواهیم معارف خدا را با ذهنی قالب بندی شده دریابیم؟آیا نتیجه‌‌‌ای جز سلاخی خدا و قالب بندی او دارد؟این کار هم خنده دار است و هم باعث اندوه…

چه کنم؟
خدا آن چیزی نیست که می‌پنداریم اما خدای ما همان است که به آن فکر می‌کنیم! برای شناخت خدای حقیقی، ابتدا ذهن را از تمامی‌صفات خالی کنیم و بپذیریم که او هست. آری به راستی که تصورات ما از خدا، همان است که از خدا در ذهنمان می‌سازیم. حالا بگوییم: ‌‌‌ای خدایی که فقط می‌دانم هستی،خودت را نشان بده تا تورا همانگونه که هستی بشناسم. آزادی در دانش نیست.
در رهایی از دانسته‌هاست…

بازدید : 872
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 18:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خط سوم | شمس تبریزی

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید

دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد

حضرت حافظ

امروز درحال صحبت با دوستی بودم که علاقه بسیاری به استفاده از لحن ادبی داشت. ناخودآگاه به او گفتم که با من آسانتر و مثل کودکان صحبت کن و او جویای دلیل شد. به یاد گفتار عیسی در انجیل لوقا افتادم که فرمود: بگذارید کودکان نزد من آیند؛ ایشان را بازمدارید، زیرا ملکوت خدا از آنِ چنین کسان است. آمین، به شما می‌گویم، هر که ملکوت خدا را همچون کودکی نپذیرد، هرگز بدان راه نخواهد یافت. اما واقعا چگونه است که فقط کودکان لایق ورود به ملکوت خدایند؟

وارثان ملکوت:
در چند پست گذشته به مبحثی پرداختم که بیان آن کمی‌سخت بود و تازه امروز متوجه شدم که همه‌ی اینها برنامه‌‌‌ای بود برای درک یک حقیقت. به راستی که هرکدام از ما،خدایی را برای خود می‌سازیم که مطابق با قالب‌های ذهنی ما باشد و اینگونه است که از درک خدای حقیقی عاجزیم. اما کودکان چنین تفکر پیچیده‌‌‌ای که ناشی از قالب‌های ذهنی باشد را ندارند بنابراین حضور او را به کمال و همانگونه که هست می‌فهمند. آنها در ذهن‌شان خدا را سلاخی نمی‌کنند تا آنچه که با قالبهایشان همخوانی داشته باشد را بسازند و بپذیرند. و به همین دلیل است که ملکوت خدا جایگاه کودکان است.

خداشناسی کودک:
امروز برای دوستم از سالها پیش گفتم که به تماشای درختی نشسته بودم. من آن درخت را از دیدگاه نظریات ابن‌عربی، مارکس، دکارت، کافکا، سهروردی، فروید و… بررسی کردم و در آخر به این نتیجه رسیدم که «من از دیدن درخت،لذت نبرده ام!». در آن روز تصمیم گرفتم که تمام تفکرات و آموخته‌هایی که به ذهنم قالب داده بود را کنار بگذارم و صرفا برای دیدن و لذت بردن به تماشای جهان بنشینم. از آن روز ترسها کمرنگ شدند و لحظات شادتر و به شکل عجیبی، «حضور» او محسوس بود…

آموزش‌ها:
بله این کار واقعا سخت است که ذهن را از تمام آموخته‌ها خالی کنیم تا پدیده‌ها را همانطور که هستند ببینیم. ما گاهی فراموش می‌کنیم که حتی دیدن، تحلیل، استدلال و درک هم نتیجه‌ی آموزش است و همین دانسته‌هاست که خدا را در ذهن بزرگترها سلاخی و چیزی دیگر می‌سازد. کودکان خدا را بهتر می‌فهمند چون برای فهمیدن نیاز به برهان و قالب ندارند. بیاییم ذهن کودکان را با قالب‌های خودمان پر نسازیم. اگر واقعا می‌خواهیم کاری کنیم، ذهن خود را نیز مانند آنها از قالب‌ها تهی سازیم تا خدا را همانگونه که هست بفهمیم.

بازدید : 1669
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 1:25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خط سوم | شمس تبریزی

چهارشنبه به همایشی با عنوان‌هایدگر و علوم اجتماعی با سخنرانی دکتر احمد رجبی رفتم. راستش را بخواهید، بحث آنقدر تخصصی بود که به سختی متوجه می‌شدم اما چیزهایی هم شنیدم که برایم آشنا بود.‌هایدگر گفته بود اما کسی درک نمی‌کرد و این همان چیزی است که خواهم گفت.


خط اول:
هایدگر را بزرگترین فیلسوف قرن بیستم دانسته اند که با بهره گیری از تفکرات پیشین، به بیان مسائلی پرداخت که آینده فلسفه را دگرگون کرد. دکتر رجبی از مفاهیم فلسفه‌هایدگر مانند دازاین ، اصالت، خود، آزادی، ملت ، سلطه ، روزمرگی ،ارجاع معنادار، بودنِ با، لوگوس، سنت شکنی ، وجود و زمان، مسئولیت و غیره سخن گفت اما در نهایت گفت: هایدگر در پایان عمر، به رد گفته‌های پیشین خود پرداخت و ضمن توجه به الهیات ، مفاهیمی‌مانند ترس ، ملال ژرف، ضرورت عشق و حیرت را بیان کرد. اینجا بود جامعه علمی‌از درک دلیل آن عاجز بود اما خط سوم آنرا می‌شناخت…

سرگشته :
بسیاری از فیلسوفان معاصر،سرگشته گفتارهای ضدونقیض‌هایدگر هستند. آنها نمی‌دانند که‌هایدگر فردیت را می‌ستایید یا اجتماعیت. در آنجا به یاد شمس تبریزی افتادم که هزار سال قبل گفته بود: در میان باش و تنها باش. او گفته بود که:  آزادی در بی نیازی استو: زین پس من و من. در مورد من گفت: من کو؟ مرا هیچ خبر نیست. اگر مرا بینی سلام برسان!و در باب لوگوس گفت: جوهر عشق قدیم است. آیا خط سوم در باب مسئولیت نگفت: ما موظف به وظیفه ایم، نه قائل به نتیجه؟و فلاسفه هنوز نمی‌دانند که‌هایدگر تابع جبر بود یا اختیار. جالب نیست که او در آخر عمر دچار ترس و حیرت شد، حال آنکه خوف و حیرت فقط یکی از مراحل سلوک عارف است؟

نشانه:
هایدگر قطعا انسان بزرگی بود اما شاید یک نکته را نمیدانست.فیلسوف در مرحله حیرت (یعنی زمانی که عقل خودش را در فهم ضعیف یافت)، باز هم سعی می‌چکند با عقل خودش به تحلیل بپردازد که این یعنی بنبست و سرگشتگی. این همانجایی است که عارف به مکاشفه در عقل کامل می‌نشیند و به یقین می‌رسد. آری حیرت برای عارف یک نشانه است.

تاول:
راستش دلم برای حاضرین سوخت. معلوم است که نمی‌دانند دلیل رد کردن تفکرات بزرگترین فیلسوف قرن توسط خودش چیست. بقول حافظ : عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی، ع‌ش‌ق داند که در این دایره سرگردانند. می‌گویند ﺍﺯ ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ ﺮﺳﺪﻧﺪ: ﺮﺍ ﺁﺩﻡ ﻣﺘﻌﺼﺐ ﻣ ﺗﺮﺳﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺗﺶ ﺷ ﻨﺪ ﻭ ﺭﺍﻫﺶ ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ ﻨﺪ؟. او ﺟﻮﺍﺏ ﻣﺪﻫﺪ: ﻮﻥ ﻫﻤﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩش ﻓﺮ ﻣ ﻨﺪ، ﻪ ﺟﻮﺭ ﻣ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺗﺎﻭﻟﻬﺎ ﻒ ﺎﻢ ﺑﻮﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﺮ ﺭﺍ ﻪ ﺁﻣﺪﻩﺍﻡ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟

بازدید : 1622
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 1:25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خط سوم | شمس تبریزی

ساعت ۵ صبح است و هنوز نخوابیده ام. خط سوم در این موضوع نمی‌تواند بیطرف باشد. باید طرف خدا بود.

خاطره دور:
شاید ۱۵ سال پیش،روزی یکی از بچه‌محل‌ها با همسایه‌‌‌ای دعوایش شد. رفتم سوایشان کنم که مرد گفت: می‌دانی من که هستم؟اما نگفت کیست و رفت. چند سال بعد او را در تلویزیون دیدم و متوجه شدم که فرمانده سپاه قدس است! من و بچه‌محل‌ها چقدر تعجب کردیم که حاج قاسم سلیمانی را نشناخته بودیم. راستش آن زمان هیچکس نمی‌دانست او کیست و بعد از معرفی در تلویزیون از محله ما رفتند.

خاطره نزدیک:
+ می‌آیی برویم اسم بنویسیم؟
- روانی! هنوز که اعلام نکرده اند اما پایه‌ام. خبرم کن.
این کالمه دیروز دو بازنشسته‌ی نظامی‌بود. آنها سالها شاهد تکه تکه شدن دوستانشان بودند و هنوز هم زخمهای عمیق جسمی‌و روحی اذیتشان میکند اما باز هم سر از پا نمی‌شناسند. شاید همرزمشان پرکشیده و دوباره بیتاب شده اند.

دشمن:
حالا دیگر خیلی چیزها برایم عجیب نیست. همین دیروز پستی گذاشتم که با سند نشان میداد انبوهی از کاربران و پیامها ارتباطی با آلبانی و قبرس و عربستان و اسرائیل و انگلستان دارند و تا زمانی که خودم از سایت Trendsmap آمار نگرفته بودم باور نمیکردم. واقعا هر کسی که فارسی بلد باشد ایرانی نیست و برای مردم تشخیص آنها سخت است. آنها آنقدر باهم هماهنگ هستند که به راحتی به آدم برچسب میزنند و مردم بیخبر هم از آنها دنباله روی میکنند. بعید نیست که همین روزها بگویند کاشف هم عامل خودفروخته بود اما حداقل شما که پنج سال و بیش از ۳۰۰ پست من را میشناسید.

نمک:
یادتان می‌آید که وقتی یک داعشی، خودش را در بین باقالی‌های بهشت زهرا منفجر کرد چقدر ترسیدیم؟ حالا شاهدم که یک انسان وظیفه شناس که حداقل من را از شر داعش نجات داد را کشته اند. آیا نباید قدردان او باشم؟

انتقاد:
تا نیم ساعت دیگر،ساکنین آلبانی اینجا غوغا می‌کنند پس بگذارید بگویم. من هم مثل شما از این زالوهای مدیرنما حالم بهم میخورد. از آنهایی که مردم خود را میکشند متنفرم. آیا در زمان همین نظامی‌های بازنشسته که هنوز هم داوطلب هستند، افرادی مثل بنی‌صدر نبودند؟ یکی به شوخی میگفت: تا حالا بارها برخی مسئولین خواسته اند کشور را نابود کنند اما مردم نگذاشته اند. انگار قرار است همیشه همینطور باشد اما آیا من قرار است برای اینها بجنگم؟ خدا کجای مسئله است؟ آیا آنهایی که به جنگ رفتند برای این دزدها جنگیدند یا خدا؟ آیا اصلا این خائنین به جنگ رفتند یا در انگلیس درس میخواندند؟ درست است که مسیرم با ایشان متضاد است اما من هم برای خدایم خواهم جنگید. راستی موزیک آشنا نیست؟

بازدید : 992
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 1:25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خط سوم | شمس تبریزی

چند روز است که دارم به خیلی مسائل فکر می‌کنم. به راستی جنگ چیست!

جنگ:
هر جنگی برای دست‌یابی به چیزی رخ می‌دهد و در آن مهاجم و مدافع با یکدیگر درگیر می‌شوند اما بر مبنای تهاجم یا تدافع، هرگز نمی‌توان گفت که کدامیک مقصر هستند. در بسیاری از جنگهایی که بنی اسرائیل شرکت کردند، خدا بصورت مستقیم دستور داد که بروید با فلان قوم پیکار کنید.

حقانیت:
موضوع بالا واقعا جالب است. بله این رفتار دوگانه باعث می‌شود که هر دو طرف مخاصمه، خود را بر حق بدانند! مشخصا هردو طرف سعی می‌کنند که رفتار خود را به نوعی به خدا ربط دهند. فراموش نکنیم که داعش هم خود را برحق می‌دانستند. به نظر من بهتر است که برای تشخیص حق از باطل به نتایج رخدادها بنگریم. هر درختی را از ثمره آن باید شناخت.

رزمنده:
روزی که خبر شهادت سردار سرافزار سپاه اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی را دادند هرگز فراموش نمی‌کنم. اهالی محله ما انگار که روی زغال ایستاده بودند! و منتظر یک اشاره تا حرکت کنند. چه کسی می‌تواند جلودار اراده‌ی یک رزمنده باشد که خبر شهادت همرزم خود را شنیده؟ چه چیزی می‌تواند او را آرام کند؟

بنی اسرائیل:
دیروز با دوستی بحث می‌کردم و او از بنی اسرائیل میگفت. آیا نمی‌دانید که ما با بنی اسرائیل دشمن نیستیم؟ آیا نمی‌دانید که صهیونیسم ،یکی از شاخه‌های انحرافی کابالیسم یا همان عرفان یهودی است؟ بله صهیونیستها به تناسخ معتقدند و شما را حیوانات دوپای دارای شعور ( جنتیل ) میدانند که اگر شما را بکشند، فقط نعمتی که خدا به ایشان داده (مثل گاو و گوسفند) را تباه کرده اند و ارزش شما همینقدر است. آیا می‌دانید که آنها در صدد بازسازی معبد سلیمان هستند تا شخینا (روح خدا که در بین خرابه‌های معبد گیر افتاده) را آزاد سازند؟ آیا روح خدا جایی گیر می‌کند؟اینها با کجای کتاب مقدس همخوانی دارد؟ آیا سامری از بنی اسرائیل نبود؟

پدرکشتگی:
حالا دشمن از هر زمانی مشخص تر است. حالا ما دیگر واقعا با او پدرکشتگی داریم! بله این دشمن زبان خوش نمی‌فهمد و ما بارها تلاش کردیم که با او دوستانه سخن بگوییم اما نشد. البته ما دشمنان داخلی ( منافقین ) هم کم نداریم که نباید از ایشان غافل شد! بقول حافظ: از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی، از ازل تا به ابد فرصت درویشان است. حالا مطابق اعتقاد خودشان: جان در عوض جان،چشم در برابر چشم،دندان در عوض دندان…. این وعده خداست.

بله همه می‌دانیم که انتقام خوب نیست اما این قصاص نیست بلکه دفاع و آموزش است. این حکایت حیوانی درنده است که مجبورید با زور شلاق به او آموزش دهید که نزدیکتان نشود.

بازدید : 583
چهارشنبه 19 فروردين 1399 زمان : 2:44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خط سوم | شمس تبریزی

گروه رسانه‌های خط سوم مستقل بوده و سیاسی نیست و بر اساس تفکرات حضرت شمس تبریزی به تحلیل پدیده‌ها با رویکرد ادبی، الهیاتی و اجتماعی می‌پردازد. قبل از ورود لطفا تعصبات خود را کنار بگذارید و فراموش نکنید که همه تفکرات محترمند

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 7
  • بازدید کننده امروز : 5
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 19
  • بازدید ماه : 150
  • بازدید سال : 555
  • بازدید کلی : 68792
  • کدهای اختصاصی