چند روز پیش در استوریها سوالی را مطرح کردم: چگونه میشود بدون برخورد چیزی به طبل، از آن صدا در آورد؟ جالب است که پاسخ همه اشتباه بود و من امروز میخواهم جواب آنرا به شما بگویم.
جواب:
در بین جوابها، به نکات بسیار جالبی برخوردم مثلا دوستی به اثبات قوانین فیزیک و حتی کوانتوم پرداخت و بسیاری از دوستان گفتند نمیشود و برخی پرسیدند که مگر میشود؟ جواب این است که میشود. فقط باید خود طبل به چیزی بخورد! این جواب بسیار ساده بود اما کسی به آن دست نیافت اما چرا؟
قالبها:
تا حالا دقت کرده اید که ما چقدر تابع قالبهای ذهنی و آموختهها هستیم؟ این سوال را یک کودک ۶ ساله میتوانست پاسخ دهد اما بسیاری از ما نتوانستیم. آن کودک میتوانست چون به مدرسه نرفته بود و ذهنش قالبهای ما را برای تفکر نیاموخته بود. آری بسیاری از رفتار ما بر اساس دانستهها است و همین دانش است که مارا محدود کرده پس بیاییم از دانستهها فاصله بگیریم و آزاد بیندیشیم.
کمدی الهی:
لابد با شنیدن این نام به یاد شاهکار دانته میافتید. اما این کمدی هم مانند همان دارای ساختاری تراژیک است. سوال این است: چگونه میخواهید با ذهنی مملو از دانستهها به درک عشق خدا بپردازید؟! آیا فراموش کرده ایم که سنائی میگفت: عقل در کار عشق نابیناست! عاقلی کار بوعلی سیناست! چگونه میخواهیم معارف خدا را با ذهنی قالب بندی شده دریابیم؟آیا نتیجهای جز سلاخی خدا و قالب بندی او دارد؟این کار هم خنده دار است و هم باعث اندوه…
چه کنم؟
خدا آن چیزی نیست که میپنداریم اما خدای ما همان است که به آن فکر میکنیم! برای شناخت خدای حقیقی، ابتدا ذهن را از تمامیصفات خالی کنیم و بپذیریم که او هست. آری به راستی که تصورات ما از خدا، همان است که از خدا در ذهنمان میسازیم. حالا بگوییم:ای خدایی که فقط میدانم هستی،خودت را نشان بده تا تورا همانگونه که هستی بشناسم . آزادی در دانش نیست.
در رهایی از دانستههاست…
بازدید : 1194
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 18:23